سرمحقق محمدآصف گلزاد

 

حسن غزنوي(سيد)

 اشرف الدين ابو محمد حسن بن محمد حسيني غزنوي،مشهور به اشرف از شعرا، فصحا و واعظان معروف اوسط قرن ششم هجري است كه معاصر بهرامشاه غزنوي بوده، سلطان مذكور را در سفر هندوستان نيز همراهي كرده و مديحه و هاي برايش ميسرود. اما به علتي نامعلوم گويا روابط ميان اين شاعر و سلطان تيره شد و وي مجبور گرديد تا غزني را ترك نموده و راه بغداد و مكه را در پيش گيرد. موصوف در بغداد مورد لطف وعنايت سلطان غياث الدين مسعود سلجوقي(527-547 ) قرار گرفت.وي قبل از وفات سلطان مذكور به همدان رفت و چندگاهي به عراق و خراسان اقامت گزيده، به مدح سنجر بن ملكشاه سلجوقي و ملكشاه بن محمود سلجوقي و ساير اراكين مملكت سلاجقه در عراق و خراسان پرداخت.

همچنان سليمان شاه بن محمود بن ملكشاه سلجوقي را كه در همدان بر تخت نشسته بود، مدح گفت. بعداً از همدان به خراسان رفت و حين بازگشت در قصبهء«آزادوار» از ولايت جوين وفات يافت. سال وفاتش را تذكره نويسان مختلف ثبت نموده اند. مگر تاريخ 556 به تناسب ساير نظريات، مؤثق تر است.

ديوان سيد شامل: قصايد، غزل ها، و ترجيعات ميباشد، كه حاوي مدح، رثا، وعظ و امثال اينهاست. كلامش استوار  و در برگيرندهء آرايشهاي كلامي ميباشد. تعقيدات و ابهام و پيچيده گي در آنها راه نيافته است.

نمونهء كلام:

وقت آنست كه مستان طرب از سر گيرند        

طرهء شب ز رخ روز همي بر گيرند

مطربانرا و نديمانرا آواز دهند                                  

تا سماعي خوش و عيشي به نوا در گيرند

راويان هر نفسي تهنيتي نو خوانند                 

مطربان هر كرتي پردهء ديگر گيرند

سر فرياد نداريم پگاهست هنوز                                

يك دو ابريشم بايد كه فراتر گيرند

ساقيان گرم در آرند شراب گلگون                 

كه نسيمش ز دم خرم مجمر گيرند

بزم را تازه تر از روضهء رضوان دارند                   

باده را چاشني از چشمهء كوثر گيرند

دوستان نيز حريفانه در آيند به كار                

وقت را يكدم بي مشغله در بر گيرند

رنگ در ساغر اين بادهء احمر دارند             

سنگ در شيشهء اين قبهء اخضر گيرند

ترك اين گنبد نُه پوشش گردان گويند              

كم اين خانهء بي روزن بي در گيرند

گويي اميد ز چوگان فلگ بربايند                   

توشهء عمر ز دوران جهان بر گيرند

 

مآخذ:

1-داكتر صفا، تاريخ ادبيات ايران. جلد دوم، ص ص 586-598 .

2-دكتر زهرا خانلري، فرهنگ ادبيات فارسي دري. ص ص182-183.