سرمحقق محمد آصف گلزاد

اغراق

اغراق واژهء عربی است و در لغت به معنای: غرق كردن ، مبالغه و افراط در مدح یاذم كسی و گزاف گویی و جمع آن اغراقات میباشد و اما در اصطلاح بدیع نیز اغراق آنست كه در صفت كردن ، ستایش كسی یا چیزی  زیاد روی صورت گیرد، تا بدانجا كه از حد عادت معمول بگذرد و در بسا موارد برای شنونده، تعجب آور و شگفتی انگیز باشد. پس مینگریم كه میان مفهوم لغوی و اصطلاحی این كلمه تفاوت چندانی وجود ندارد.

بدین اساس اغراق یكی از ابزار ادای معانی واحدی است كه به طریق مختلف صورت میگیرد؛ مثلاً بجای اینكه بگوییم : زیاد گفتیم ، میگوییم : هزار بار گفتیم و امثال اینها، حاصل هر تشبیه و استعاره ، بصورت طبیعی اغراق است، بر سبیل مثال : اگر گفته شود كه قد او مانند سرو است ، این  خود نمایانگر  اغراق میباشد. یكی از پژوهشگران ، صنعت اغراق را زیاده روی  نامعقول در توصیف كسی یا چیزی گفته است. اما دیگران چنین نگفته ، بلكه حضورش را در كلام می پذیرند.

دانشمندان عرصهء فنون ادبی طی ادوار  گذشته میان اغراق ، مبالغه و غلو مرز هایی  را قایل شده بودند، چنانچه گفته اند كه اغراق ، نوعی از مبالغه است كه از روی عقل ممكن باشد، نه بر اساس عادت. اما پژوهش های بعدی نشان داده ، كه این مرز  بندی ها كاملاً دقیق نیست .پس میتوان  در عوض این  سه اصطلاح (مبالغه، اغراق وغلو) واژهء اغراق را بكار بست.

اغراق در شعر دری، بیشتر از عربی مورد  استعمال داشته است. این صنعت  در اشعار حماسی به تناسب دیگر گونه های شعر اضافه تر دخیل میباشد، گویا اغراق جز ذاتی اینگونه  شعر است. از انجایی كه حماسه دارای ویژه گی اساطیری، پهلوانی واعمال فوق العاده میباشد، یعنی دلاوری ، ستیز و پیكار در آن به نمایش  گرفته میشود، فلهذا صنعت  اغراق نیز در اینجا محل خاصی دارد. همین صنعت باعث گردیده كه شاهنامهء  فردوسی و سایر حماسه های زبان دری دارای  مؤثریت  و شور انگیزی برازنده یی باشند . بدیهی است كه بیان حماسه خود به خود با اغراق همراه است، مثلاً داستانهای شاهنامه فردوسی: مانند نبرد رستم وسهراب ، داستان اسفندیار و رستم و سایر وقایع جنگی. همچنان محافل میگساری، بزم  و سرور و عشرت و غیره چنان به تمثیل كشیده شده اند كه توام با اغراق میباشند. این ویژه‌گیها در سایر گونه های شعر نیز به پیمانه های مختلف موجود است و در كلام منثور نیز. اما اغراق در اشعار مدحی دارای درجه پایینتر میباشد ، زیرا كثرت استعمال باعث لطمه بر زیبایی كلام میگردد.

مثالها:

زسم  ستوران درآن پهن دشت

زمین شد شش  و آسمان گشت هشت

                                    (فردوسی)

شود كوه آهن چو دریای آب 

اگر بشنود نام افراسیاب

                        (فردوسی)

تو  دانی كه سالارتوران سپاه

ز اوج ملك بر فرازد كلاه

                       (فردوسی)

آه سعدی  اثر كند در سنگ

نكند در تو سنگدل اثری

                     (سعدی)

ما را به كام خویش بدید و دلش  بسوخت 

دشمن كه هیچگاه مبادا  به كام خویش 

چنانت  دوست میدارم كه گر روزی فراق افتد

تو صبر از من توانی كرد و من صبر از تو نتوانم

چنان به عشق تو از حال خویشتن بیخبرم

كه رو  نتابم اگر تیغ میزنی به سرم

چنان به یاد تو فارغ شدم  ز هر دو جهان

كه از وجود خود و هر چه هست  بیخبرم

                                                        (همای شیرازی)

بعد از هزار سال به  بام  زحل رسد

گر پاسبان قصر تو سنگی كند رها

****

نه كرسی فلك نهد اندیشه زیرپا

تا بوسه بر ركاب قزل ارسلان دهد

برتر زكائنات بپرد هزار سال

سیمرغ و هم تا ز جنابت نشان دهد

                                      (ظهیر فاریابی)

گر برگ گل سرخ كنی پیرهنش را

از نازكی آزار رساند بدنش را

                         (طرب  اصفهانی)

مآخذ:

1-جلال الدین همایی  ، فنون بلاغت و صناعات ادبی، موسسهء نشر هما 1339

2-آریانا دایرهء المعارف . جلد سوم، انجمن آریانا دایرهء المعارف افغانستان ، مطبعهء عمومی كابل ، اسد 1335 .

3-داكتر كامل احمد نژاد ، فنون ادبی. (تهران: انتشارات پایا ، چاپ چهارم، 1383)

4-داكتر زهرا خانلری«كیا» فرهنگ ادبیات فارسی دری،چاپخانهء افق ، 1348.