دمی در کنار غزلهای سیدای کرخی
سرمحقق محمد آصف گلزاد
سخن ماند از توهمی یادگــار
سخن را چنین خوار مایه مدار
(فردوسی)
دمی در كنار غزلهای سیدای كرخی
كرخ را من حیث بدنهء بزرگی می یابیم از هرات باستان . هراتی كه سده ها وهزاره هامهد دانش وفرهنگ بوده ، است ونیز خواهد بود . مدارس ، علما ، اهل فرهنگ ، ادب و فرزانه گانش همچون ستاره یی بر تارك زمان درخشیده اند. نخبه گان هریوا ، هریك با آفرینش های علمی- ادبی و همچنان سیاست ، درایت و مدیریت خویش ، مشهور آفاق بوده و افتخارات بزرگی را نصیب كشور و مردم خود گردانیده اند.
و اما یكی از این سر بر آورده گان منطقهء كرخ هرات كه در زهد، عرفان و سخنوری ، نامش ثبت اوراق روزگار شده ،همانا ستوده انسانی بود به نام میر محمد سعید فرزند میر بهادر، معروف به سیدای كرخی ، كه در نیمهء دوم قرن دوازدهم و اوایل سدهء سیزدهم هجری میزیست.
مرحوم حسین نایل با تكیه بر كتاب یادی از رفتگان شاد روان خال محمد خسته به تاكید ویرا«اهل كرخ هرات و از دودمان خواجه گان چشت و از ارادتمندان صوفی اسلام كروخی» گفته است. (سخنسرایانی از سدهء سیزدهم ، ص 42)
از سیدا، همین اكنون مجموعه یی در اختیار است كه حاوی غزلها، قصاید ، قطعات ، تركیب بند، ترجیع بند ،مستزاد و چند تا مثنوی كوچك میباشد. سروده های وی باری به همت مرحوم مایل هروی با درنظرداشت پنج نسخهء خطی از این دیوان ، به چاپ رسید ومرتبهء دوم بعد از تصحیح و مقابلهء مجدد، همراه با نگارش مقدمه یی توسط سید مسعود حسینی هروی آماده وبه خامهء توانای عبدالخالق غفوری هروی خطاطی و زینت بیشتر یافته و آفست گردید . در رابطه به مبرمیت تجدید چاپ دیوان مذكور خوبست حرفهای مصحح آنرا توام با زنهار داری اینجا بنگاریم او مینویسد: « و اما تصحیح و تدوین دیوان حاضر بر اساس تنها نسخهء خطی مربوط كتابخانهء مصحح صورت گرفته كه كاتب وتاریخ كتابت آن به علت افتادن چند ورق از اول وآخر كتاب معلوم نیست وچون از دیوان چاپی سیدا كه آنهم با مقابلهء چند نسخه خطی به كوشش مرحوم مایل هروی تصحیح و انتشار یافته، كاملتر به نظر میرسید، اصل قرار داده شد وبا آن نیز مقابل گردید وبه علت ازدیاد تفاوت در متنها و اینكه قرار شد دیوان حاضر با خط نستعلیق خدمت علاقه مندان قرار گیرد و این كار مشكل مینمود، از صورت مقابله در حاشیه صرفنظر شد.» (دیوان سیدای كرخی، مقدمه، ص ی)
در دیوان موجود سیدای كرخی، غزلیات به تناسب سایر گونه های شعر ، صفحات بیشتر را به خود اختصاص داده اند ( 102صفحه) و سیدا را اینجا و آنجا غزلهای دیگر نیز هست ، كه از نظر ها بدور مانده. بهر صورت غزلها وغزلواره های موجود در این مجموعه، بیشتر بازتابگر نكات مختلف عشقی ( اعم از حقیقی و مجازی) ، اجتماعی ، رمز وراز های عارفانه وبسا موضوعات دیگر میباشد.
چنانچه دیده میشود، غزلها در مقایسه به دیگر همقطاران خویش خوب درخشیده و از سویی این گونهء كلام ، زبان دل وترجمان عواطف میباشند. بدین اساس مانیز لحظاتی در كنار آنها مكث و حرف هایی در زمینه خواهیم داشت.
از آنجایی كه هر پارچه شعر در پیوند با دو اصل عمده یعنی فورم ومحتوا، قابل شناخت و ارزشیابی بوده و تصاویر و تخیلات شاعرانه ، اوزان و بحور عروضی، صنایع لفظی و معنوی، قافیه، ردیف و امثال اینها همه شامل این دو دایرهء بزرگ میشوند. از اینرو غزلهای گنجینهء مذكور را نیز با درنظر داشت دونكته یاد شده، مختصر بررسی خواهیم كرد.
در این جٌنگ سخن، فورم (شكل) در مجموع به گونهء سنتی وقرار دادی میباشد. یعنی شاعرهنگام ساخت وبافت غزلها ، پاجای پای اسلاف گذاشته است.گویا شاد روان سیدا دگرگونی وتحولی را در غزلیاتش رونما نكرده ، بلكه همه را برمبنا و اصول قدما قالب ریخته است. مطلع ،مقطع ، قافیه ،ردیف و بالاخره اوزان ، همان تكرار های هزار ساله میباشند. غزلها را یكایك مینگریم، تا میرسیم به آخرین غزل این مجموعه، كه دارای صنعت «ردالمطلع» میباشد. آن هم تقلیدی است از رودكی، انوری وعدهء دیگری از گوینده گان متقدم زبان و ادب دری. غزل مذكور با این مطلع ، طلوع میكند:
الهی یا الهی یا الهی
به درگاهی فتادم روسیاهی
كه یك مصرع مذكور در آخرین بیت (مقطع) چنین به تكرار نشسته:
به حال سید مسكین ببخشای
الهی یا الهی یا الهی
(دیوان ، ص ص 101 – 102)
از نگاه كمیت ابیات ، غزلهای دیوان سیدا ، در حد معمول و مروج خود قرار دارند . یعنی بین (5-12) بیت میباشد . این عروس های كلام ، اوزان و بحور مختلف عروضی را تعقیب نموده اند. كوتاه، متوسط وطویل، بیشترین غزلهای این مجموعه در واقع سلیس و روان بوده، تعقیدات وغرابت لفظی بر كلام حاكمیت ندارد. این خود یاد غزلهای زیبای حافظ ، صایب، شوكت و امثال ایشانرا در دلها زنده میسازد. گویا سیدا حین غزلسرایی، به كلام گذشته گان حسن نظر داشته است. اما رویهمرفته غزلها و غزلواره های مجموعه مذكور با وجود فراز و فرود، پذیرفتنی بوده ، نكات و اشارات خوب و برازنده در آنها كم نیست و این خود ویژه گی است عام كه در برگیرنده اشعار تمام سخنپردازان زبان و ادب دری و دیگر ملل جهان میگردد، زیرا به گفتهء شاعری:
شعر اگر اعجاز باشد بی بلند وپست نیست
در ید بیضا همه انگشت ها یكدست نیست
موسیقی ، طنین و تموج الفاظ، اصطلاحات و عباراتی كه در خلال اشعار بكار گرفته شده، تخریش كنندهء روان نبوده، حال آنكه بسا از این واژه ها و تركیبات ،گوش جانرا به نوازش گرفته و خواننده را جانب خود میكشانند. از همین جاست كه بعضی از غزل های سیدای كرخی توسط رامشگران با موسیقی بلفیق داده شده ، زیب محافل میگردند. به ابیات ذیل در این رابطه میتوان گوش فرا داد و طنطنهء واژه ها وتركیبات را نگریست:
رخت را ماه تابان آفریدند
قدت سرو خرامان آفریدند
لب لعل ترا ای غنچه امروز
در این گلزار خندان آفریدند
(دیوان ،ص 49)
ویا این دو بیت دیگر او :
بسیار به امید وصال تو دویدیم
هر چند دویدیم ، به جایی نرسیدیم
سر تاسر آن زلف همه حلقهء دام است
یك دل كه زیك حلقه گذشته است، ندیدیم
( دیوان، ص 82)
هرگاه به تك تك ابیات این غزلها دقت شود ، معلوم میگردد كه شاعر از دانش، فرهنگ و ادبیات سرزمینش معلومات خوبی داشته است. زیرا بازتاب اصطلاحات و موضوعات مختلف در اینجا بیانگر این ادعاست.
نكته مهم غزلها، به باور من ، همانا جهانبینی، طرز فكر و دیدگاه سیدا میباشد، كه در تار وپود چامه ها عجین شده اند. استغنای شاعر به عنوان هدف بزرگی او را وا داشته است تافرهنگ ، دانش وهنرش را یكسره در خدمت عقیده ، عرفان ، مسایل اجتماعی و عشقی بگمارد. این خصلت برتر ، او را جرأت بخشیده تا به طبع ، استعداد ، كلام و اندیشه خود مباهات نماید. سخنش را ابر گهر بار ، نغمهء دل و از همین قبیل ها بخواند. به این مفاخره هایش نگاه كنید:
مرغ طبعم سیدا گویاست در هر پرده یی
این سخن شاید برانگیزد خریدار مرا
(دیوان ،ص 8)
سیدا این چه نغمه پردازی است
این چه فریاد و این چه افغان است
(دیوان، ص 26)
ز شوخی های طبعم سیدا معلوم عالم شد
كه دل در سینهء من ابر گوهر بار را ماند
(دیوان،ص 48)
صنایع لفظی و معنوی، هر یك خط و خال وزیب و زینت عروس كلام میباشد ، كه شعر را چاشنی پذیرش داده، اثر نكو در ذهن خواننده وشنونده از خود برجا میگذارند. سیدای كرخی به عنوان سخنساز ، این آرایش ها را نیك تشخیص داده و به پیمانه وسیع و وجه شایسته به كار برده است. او موارد استعمال صناعات ادبی را میدانست. از اینرو سله را به كوه سینا و موزه را به چاه بیژن تشبیه نگرده، بلكه هریك را مطابق اقتفایش در جای مناسب نصب كرده است. این كار شاعر سبب شده كه در موارد معدودی، قیمت ابیات غزلهایش بالا برود . مگر حرف مهم اینست كه سیدا در این مورد نیز به قفای گذشته گان راه پوییده است . اینك بر سبیل مثال چندی از این خلخال های زرین و سیمین را به عنوان مشاطه كلام در چند بیت از غزلهای وی مینگریم:
نخست به این تكرار های زیبای او بنگرید:
رخش گل ، عارضش گل، قامتش گل، پشت پاش گل
غرض از پای تا سر سرو من گلزار را ماند
(دیوان، ص47)
خط بلا، خال بلا ، زلف بلا ، چشم بلا
چه بلا هاست كه با یكدیگر انداخته یی
(دیوان ، ص 94)
و اینهم كاربرد صنعت استعاره:
چشم مستت دامن نازی كه بالامیزند
هرنگاهش خنجری بر عمق دلها میزند
(دیوان ،ص 50 )
مراعات النظیر ، عنصر دیگری است از صنایع و ظرافت های ادبی، اینك انعكاسش را در بیت ذیل سید مشاهده مینماییم:
سیدا غافل از آن خال وخط وزلف مباش
مرغ در دام چو افتد، هوس دانه كند
(دیوان ، ص 51)
و آخرین مثال را از تجنیس تام انتخاب كرده ام :
بر یاد قد سرو تو درهر چمن ای گل
نقشی كه كشیدیم ، به دل آه كشیدیم
(دیوان ،ص 83)
تصویر یا خیال شاعرانه در حقیقت ارتباط وپیوست شاعر را با محیط و خوانندهء كلامش تامین مینماید. همچنان پدیده ها را در شعر ، خاصیت عاطفی بخشیده و كلام را از حد ومرز عادی فراتر میبرد. بدینترتیب خواننده یا شنونده در اولین برخورد با اینچنین عناصر برداشتی كاملاً تازه از جهان و پدیده ها فراچنگ می آورد. (دكتور كامل احمد نژاد، معانی و بیان ،ص ص 12- 13 )
حضور تصاویر شاعرانه ، تركیبات و اصطلاحات زیبا و درخور توجه در هر قطعه شعری حتمی است. خوشبختانه اینگونه عناصر و پدیده ها را در لابلای اشعار سیدای كرخی فراوان مینگریم ، كه اینها خود تلطیف ذوق وتوانمندی شاعر را مینمایاند . تركیب «دل آسا» در این بیت ، ظرافت و نازكخیالی سیدا را مشخص میسازد:
ازلب شكربارت بوسه یی طمع دارم
یا بكش به شمشیرم ، یا مرا دل آسا كن
(دیوان ،ص 85)
به این بیت دیگر او نیز دقت شود:
تا خال شب چراغ ترا دیده ایم ما
در پردهء خیال تو پیچیده ایم ما
(دیوان ،ص 15)
« عشق» اصطلاح گسترده است كه هیچ سخنپردازی را از آن گریزی نمیباشد. اما برداشت ها از این واژه نزد همه گان یكسان نیست . بدین لحاظ اینجا پیرامون آن قدری بحث مینماییم . اولتر از همه مینگریم كه« عشق» با سیدا از كدام در پیش آمده است. او خود حكایت میكندكه:
عشق آمد سید بیچاره را محكم گرفت
دست بسته، دل شكسته جانب كویت كشید
(دیوان ،ص 57)
سیدا ، عشق را به حیث رهبر ورهنما می پذیرد . او معتقد است كه انتخاب راه دیگری غیر عشق ، پایانی جز گمراهی ندارد، و لو اگر انسان پایه و كمالی همچو افلاطون نیز داشته باشد:
سیدا هركه به جز عشق رود گمراهست
گر چه مشهور كمالات چو افلاتون شد
(ص45)
همه میدانند كه عشق درمجموع تحت دو تیرهء (حقیقی ومجازی) قابل شناخت است .بازتاب عشق را بیش از همه در عرفان اسلامی مینگریم: چنانچه دكتر سید ضیا الدین سجادی در كتاب «مقدمه ای بر مبانی عرفان وتصوف » مینویسد : « مایه اصلی وجوهر حقیقی عرفان – مخصوصاً عرفان اشراقی – عشق است كه ودیعهء الهی است...» (ص ص180-181) نزد عرفای ما – كه سیدا نیز جزو آنان میباشد – عشق مجازی یا دنیایی، پایه ونردبان عشق حقیقی یا ملكوتی است. یعنی سالك میتواند روی بال عشق ، جانب محبوب حقیقی راه پوید . هر عارف راستین این طریق را پیموده و می پیماید . سیدا را نیز می بینیم كه در خلال غزلهایش اشاراتی دارد مبنی بر اینكه حسن محبوب زمینی ازآنجایی كه منبع عشق دنیایی است، در واقع لطف و هدیه یی میباشد از صنع الهی. از همین جاست كه این هردو (عشق دنیایی و سماوی) با هم ارتباط دارند . لذا گزینش محبوب و تماشا جانب او را سیدا بیهوده ندانسته و گوید كه:
بیهوده نباشد نظرم جانب رویت
بگذار كه نظاره كنم صنع خدا را
(دیوان ،ص3)
تا جایی كه دیده میشود ،ضمن ابیات غزلهای سیدا ، عشق به هر دو شیوه (حقیقی ومجازی) رنگ هستی گرفته است. او باری چشمان زیبا و پرخمار ، همچنان زلف تابدار محبوب را كه مجازی و دنیایی است ، چنین به توصیف میگیرد:
دل میبرد زدستم چشمی كه پرخمار است
پیچید به گردن دل زلفی كه تابدار است
(دیوان ،ص 23)
واضح است كه مرحوم میر محمد سعید مشهور به سیدای كرخی خود مردی بود زاهد وعارف. از اینرو شیوهء بیانش در غزلها، قسماً رنگ موحدانه وعارفانه دارد و این خود میرساند كه شاعر ما بیش از همه با عقیده و بینش عرفانی ، انسانی و اجتماعی پیوند مستحكم داشته است. او خوب میدانست كه قرب كعبه مقصود محدود و منحصر نبوده ،بلكه راهها بدان جایگه فراوانست. یعنی مطابق برداشت عارفان به تعداد مخلوق خدوند(ج). لذا به صراحت میگفت:
اهل نظر كه چشم گشادند دیده اند
كز هرطرف به كعبهء مقصود جاده است
(دیوان سیدا،ص24)
لذا این دستورالعمل را در خطاب به خویشتن گوید:
سیدا هركه سفر كرد به امید وصال
اولین گام به فرق همهء عالم زد
(دیوان،ص 41)
اما این جادهء پر فراز و نشیب را میتوان به یاری« عشق » سهل پیموده. هرگاه رهنمایی عشق در میان نباشد، ریاضت محض را توان وصلت بدان بارگان میسر نمیباشد. از سیدا بشنوید:
عشق اگر راهنمایی نكند زاهد را
گردوصد سال ورع پیشه كند واصل نیست
(دیوان ،ص 30)
زیرا به باور وی، رسیدن به مرحلهء فنا وابستهء عشق است وبس، از اینجاست كه میگوید:
مرض عشق ندارد درمان
آخر الامر فنایی دارد
(دیوان سیدا، ص 55)
سیدا را عقیده چنانست كه توصل به منبع ومرجع «عشق » وابسته به تدبیر وعقل نیست، زیرا:
تدبیر عقل راه نیابد به كوی عشق
سازند منع بی سند اینجا دلیل را
(دیوان ،ص 7)
زیرا آنكه به مدد عشق گام بر میدارد و دل را بدان نور و بیداری می بخشد . به نظر سیدای كرخی به مقام و منزلت فرمانروایی« ملك بقا» دست می یابد:
سیدا پادشهء ملك بقا میگردد
هركرا عشق دهد دولت بیداری دل
(دیوان ،ص 68)
این خود حرفی است دقیق و انكار ناپذیر كه ادبیات عرفانی در مجموع جهت گسترش فرهنگ انسانسالاری در طول زمانه ها موثریت خاص خود را داشته است . لذا هیچ دیوان شاعری را نمیتوان یافت كه اینگونه طرز بینش به صورت آگاهانه وبعضاً ناخود آگاه به تناسب های متفاوت در آنها وجود نداشته باشد. پس میتوان گفت كه تصوف و عرفان اسلامی با ادبیات ما گره عمیق خورده و تفكیك ناپذیر است. از آن میان در غزلهای سیدای كرخی نیز بینش و اصطلاحات عارفانه بس فراوان دیده میشود، كه از چند نكتهء مربوط به آن یاد آوری شد و اما اینك با ذكر یكی دو اصطلاح عرفانی در لابلای غزلهای سیدا، این نبشته را حسن ختام می بخشیم. طور مثال اصطلاحات «وحدت »و «كثرت» در این بیت او :
ای زوحدت جانب كثرت نشان انداخته
زین توهم عالمی را در گمان انداخته
(دیوان سیدا، ص 91)
و همچنان واژه های «سالك» و«فنا» در بیت ذیل:
دل كه در سلسلهء عشق نبود، دل نیست
سالك راه فنا را به از این منزل نیست
(دیوان سیدای كرخی، ص 30)