آب حیات
آب حیات
ازدیرزمان بدینسومیان اقوام وملل مختلف ، فکرنوشیدن آب حیات ویا هروسیله یی که به انسان عمرجاودان بخشد، موجود بوده است.زیرا یگانه پدیده یی که آنراچاره ودفعی نیست ،همانا مرگ میباشد . ازینرو مسأله جاودان زیستن ویا لااقل عمرطولانی داشتن همیش نزد بشرمطرح بوده واین طرزاندیشه درفرهنگ ملل مختلفه نیز بازتاب گسترده یافته است. ازروایات کهن بشری برمی آید، چناچه یکی ازاشخاص اساطیری که با آب حیات دست یافت. همانا آشیل(اخیلس) پهلوان بزرگ ونامی حماسه ایلیاد منسوب به هومریونانی است. آمده است که ما درآشیل هنگامی کودکی اورا دررود (استوکس) فروبرد وبدینترتیب طفل روئین تن شد ، ولی به جهت آنکه دوپاشنه پاهایش زیر دست ما درقرار داشته و به آب تماس نکرد،لذا همین نقاط مجزاماند: چنانچه دشمن او( پاریس) شهزاده شهرتروا ازاین موضوع اطلاع یافت و بارهاکرد تیری درهمان نقطه پای آشیل ،وی را کشت.
این طرزبینش جزوفرهنگ آریانا کهن نیزبوده است چنانچه شاخص عمده آنرا وجود قهرمان بزرگ شاهنامه یعنی اسفندیارپسر گشتاسپ بلخی مینگریم . هرگاه این داستان دقت شود شباهت آنرا با روند حیات آشیل به وضاحت درمی یابیم .
ازاینها که بگذریم ،درروایات اسلامی نیزاین موضوع انعکاس یافته است به ویژه اینکه سه تن درجستجوی آب حیات شدند وایشان عبارت بودند از: الیاس ، حضروسکندر. درین میان ، دوتن ایشان به آب حیات رسیدند مگرآن سومی (سکندر) بدان دست نیافت .
درین باره درقصص قرآن آمده است:
خضرازجمله پیامبران است که عمرجاودان را به او نسبت داده اند، البته برخی ازمفسران ومؤرخان خضروالیاس را یکی دانسته اند چونکه تلفظ کلمه خضروالیاس درزبان یونانی خیلی به هم شبیه است .
خضربه معنی سبزاست به علت اینکه خضرهرجاپایش را می گذاشت سبزمی شد والیاس نیزبه کلمه آس یونانی نزدیک است .
آس گیاهی سبزرنگ است که درنزد ایرانیان ویونانیان مظهرسرسبزی وجاودانگی بوده است .
همین شباهت های ظاهری ممکن است دلیل آن باشد که الیاس وخضریک شخصیت هستند. نام خضرنیزدرقرآن کریم نیامده است وبرخی ازمفسران مصاحب موسی را درقرآن خضر میدانند والیاس هم مورد مشورت ومحرم رازوی بوده ممکن است همان خضرپیامبرباشد ،اما آنچه درافواه مشهوراست اینست که الیاس مردم را درخشکی نجات می دهد وخضردردریا ولی به علت توجه بعضی ازعرفا به خضر،شهرت او بیشترشده والیاس را تحت تأثیرقرارداده است چنانکه عامه اورافراموش کرده ونجات خود را در مشکلات ازخضرمی خواهند.
درسورة کیف ازآیه 59تا81 داستان مصاحب موسی باشخص بیان شده که آنرا خضر می نامند.
همچنان درقصص قرآن درمورد چشمه حیات چنین تذکررفته است :داستان " آندریاس" آشپزسکندرهنگامیکه او به جستجوی آب حیات درجنگل ظلمات میرفت بی شباهت به داستانی نیست که در باره خضرنوشته اند.
بعضی ازمفسران آندریاس را همان خضرمی دانند که همراه سکندرذالقرنین چشمه آب حیات رایافت وباخوردن آن عمرجاودان پیدانمود وحرف شاعرنیزدراین مورد چنین میباشد:
سکندررفت لیکن جست بهره زآب زنده گانی خضروالیاس
(سنایی غزنوی)
فشرده داستان سکندردراین قراراست که وی بعد ازلشکرراندن به مغرب ، ازآب حیات اطلاع یافت وهمراه با ده هزارلشکروسازوبرگ وتوشه به جستجوی آن برآمد.وی دو "مهر" رانیزگرفت ، که به مدد آنها، آب درشب تیره مانند آفتاب بتابد.یک مهر راباخود نگاهداشت وآن دیگرش را به خضرکه رهنمای اوبود،سپرد. هردو به راه افتادند،مگرد ر ظلمات یکدیگررا گم کردند .خضربه چشمه آب حیات رسید، چناچه ازآن نوشید وسروتن بشست ،سکندردست خالی برگشت. این دوموضوع را در ابیات ذیل نیز مینگرید!
اهل دنیااهل دین نبودازیرا راست نیست هم سکندربودن وهم آب حیوان داشتن
(سنایی غزنوی)
گرزسوزتشنگی جانت به لب خواهدرسید ازخضرمپذیرمنت بهرآب زنـــده گی
(ابن یمین)
وامااندرباب حضرت الیاس باید گفت که نام وی من حیث یکی ازپیامبران بنی اسرائیل دوبار در قرانکریم آمده ، ولی راجع به نوشیدنش ازآب حیات اشارتی نگردیده است. برعکس ازحضرت خضردرقرآن مجید نامی برده نشده ،مگربنابراشارات متعدد وداستانها خداوند اورا جهت خدمت به مردم ودستگیری ازدرمانده گان گماشته است.
درباره حیات جسمانی خضرنزد اهل طریقت یکانه یی وجود ندارد. براساس گفته های شیخ کبیرصدرالدین قونوی ، حضرت خضردرعالم جسمانی موجود نیست ،بلکه درعالم مثال وخود دارد ونظربه قول عبدالرزاق کاشانی ومولانا عبدالرحمن جامی ،خضروالیاس عبارت از بسط وقبض میباشد.
اصطلاح آب حیات درفرهنگ وادبیات ملل شرق نیز ازطریق معتقدات راهش را باز نموده است اینجا آب مذکورهماناتراوشی است ازچشمه ساری درظلمات چنانچه هرکی مؤفق بدان شود تا جرعه یی ازآن بنوشد ویا تن درآن بشوید ، به حیات ابدی نایل آید، چنانچه حضرت سنایی غزنوی دراین بیت ازآب حیوان (آب حیات) وتاریکی (ظلمات)چنین یاد آورشده است:
که بدین راه دربدی نیکی است آب حیوان درون تاریکی است
(سنایی)
وهمچنان:
ذوق درغمهابست پی گم کرده اند آب حیوان را به ظلمت برده اند
(مولوی)
همین آب درغرب به نام" چشمه جوانی" یاد شده است ، چنانچه نظریه مذکوردر قرون وسطی تمام قاره اروپا را فراگرفت وباکشف دنیای جدید تبلوربشریافت.
این تعبیرعلاوه برآنچه گفته شد . کنایه یی ازکلام صاف،نازک ولطیف نیزمیباشد ودرعرفان اسلامی آب حیات گویا اشاره به عشق ومحبت حقیقی است، که باعث حیات ابدی میگردد واین خاص انبیای کرام واولیا میباشد.مولانااقبال نیزازعشق به عنوان آب حیوان یادنموده است:
درجهان هم صلح وهم پیکارعشق آب حیوان تیغ جوهردارعشق
درادبیات دری آب مذکوربه نامهای مختلف یاد شده است، اماهدف یکی است مانند:
آب خضر،آب سکندر، آب جاودان آب زنده گی ، آب زندگانی ، آب حیوان،آب بقا، آب حیات، آب خضر، آب چشمه خضر، چشمه حیات، چشمه زنده گی وبالاخره عین الحیات وچشمه مفروض درظلمات نیز گفته شده است.وهمچنان به نام مأالحیات – نوع ازمهره ها به رنگ های زرد که زنان ازآن دستبند ومانند آن سازند ،دهقان معشوق ،محبت باری ، بادرنظرداشت جالبیت واهمیت موضوع تعدادی ازنوسینده گان وناظمان ملل واقوام مختلف آثارخویش را به این نام تألیف یا نامگذاری نموده اند.
مأخذ
1- علی اکبردهخدا ،دایرةالمعارف بزرگ اسلامی جلد اول ،چاپ دوم،تهران،1374
2- لغتنامه دهخدا،(تهران ، مؤسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران،1377)جلداول،چاپ دوم ازدوره جدید.
3- داکترزهرا خانلری " کیا" فرهنگ ادبیات فارسی دری ،چاپخانه افق، 1348
4- آریانا دایرةالمعارف، جلداول،انجمن دایرةالمعارف افغانستان،مطبعه عمومی کابل،.1328
5- شهبازآزادمهرتاریخ انبیا باقصص قرآن ،تهران ، 1379 ص 299و202.
6- حسن عمید،فرهنگ عمید ،مؤسسه انتشارات امیرکبیر،تهران ،1363 ص4.
7- دکترمعین فرهنگ فارسی معین جلد اول ، تهران،1382 ص19.