سر محقق محمد آصف گلزاد

 

سیاوش

 

سیاوش(سیاوخش) و یا هم سیاووش، در اوستا به شکل ساورشن آمده، که دارندۀ اسپ سیاه معنی میدهد.(1) سیاوش، پسر کیکاووس فرمانروای آریانا بود. وی از کودکی، نزد رستم در شهر سیستان پرورده شد و آیین سوارکاری، تیر اندازی، بزم، رزم و آداب شاهی را آموخت. او بعد از هفت سال ب دربار پدر بازگشت. سودابه یا سوادوه، دخر شاه هاماوران و همسر دوم کیکاووس، که مظهر زیبای اغوا گرانه بود؛ دل به عشق این پسر نا سکۀ خود بست. محبت ناپاک بانوی مذکور تا مرز توطئه و رسوایی کشد. وسوسۀ های سودابه، شهزادۀ دلیر و پاک آریانا را از راه بیرون نتوانست. لذا هردم از وی دوری می جست. همسر کاووس، از عملکرد این جوان بر آشفت و در فکر انتقامجویی افتاد. چاره‌یی ندید جز اینکه نزد شوهر، شکایت برد و وی را ناپاک انگارد. اگر چه پدر به بیگناهی فرزند، اطمینان داشت؛ مگر با آنهم، سیاوش را جهت اثبات عفت او، دستور داد که از تودۀ آتش بگذرد. شهزاده، همراه با اسپ خویش، دلیرانه از میان شعله های آتش سالم گذر نمود، زیرا در آن هنگام، باور چنان بود که آتش در پاکان کارگر نمی افتد.

سیاوش جهت رهایی از دسیسه های بعدی سودابه، داوطلب رفتن به نبرد با افراسیاب تورانی، دشمن دیرین آریانا گردید؛ که از جیحون یعنی مرز دو کشور جلو آمده بود. این فرزند جوان، همراه با رستم، طوسی و سپاه عظیم در دروازۀ بلخ به میدان جنگ شتافت. در نتیجه بعد از نبرد خونین، سپاه توران شکست خورد. افراسیاب خوابی دید، که گویا سیاوش بر وی غالب شده و تخت و تاجش را تاراج مینماید. چاره یی سنجید و نامۀ صلح آمیز با هدایای گران توسط برادرش گرسیوز، نزد وی فرستاد و تقاضای مصالحه کرد. قهرمان جوان آریانا، پیشنهاد مذکور را مشروط بر اینکه: مناطق غصب شده آریانا، به وسیلۀ تورانیان دوباره مسترد شده و صد تن از بسته گان افراسیاب به شکل گروگان نزد آریائیان، پذیرا گردند تا مطمئن شود، که نیرنگی در این پیشنهاد وجود ندارد. گرسیوز، شرایط را پذیرفت و سیاوش هم پیمان را موافقت کردو گزارش آنرا توسط رستم، به اطلاع کیکاووس رسانید. شاه پیر و خودکامه، با آشتی همراه تورانیان موافق نبود؛ لذا رستم را ملامت نموده، فرمان داد که طوس به عنوان فرمانده سپاه، نبرد را با افراسیاب تورانی دنبال نماید. ضمناً  به پسر امر کرد، گروگان ها را به دربار بفرستد، تا کشته شوند. از آنجایی که نزد سیاوش، پیمان شکنی، گناه بزرگی محسوب میشد؛ به فرمان پدر گردن نه نهاد و گروگان ها را واپس نزد افراسیاب فرستاد و خود نیز وی پناهنده شد. سیاوش از سوی فرمانروای توران و پیران به گرمی استقبال گردید« افراسیاب به پیران گفت کیکاوس چگونه دل از دیدار چنین رویی که من زیباتر از آن در همه عمر ندیده ام، بریده است.»(3) وی در آنجا با جریره دختر پیران ازدواج کرد، که فرود پهلوان در نتیجۀ این پیوند زاده شد. چندی بعد، پیران، به سیاوش پیشنهاد نمود تا جهت مصلت در کار ها، با فرنگیس دختر افراسیاب نیز عروسی کند. اگر چه در بدو امر، افراسیاب بدین کار موافق نبود، زیرا ستاره شناسان گفته بودند که از پیوند سیاوش و فرنگیس، فرزندی زاده میشود که جهان را تسخیر نموده و توران را ویران می نماید(4)، اما بعداً در اثر اصرار پیران حاضر بدان گردید. بدین ترتیب، سیاوش آرامش نسبی را باز یافت.

سیاوش، در مملکت توران، منطقه یی را برگزیده، آبادان ساخت و سیاوش گرد نامیده(5) و در آنجا با همسران خویش حیات خوشی را سپری میکرد. موصوف همواره سعی داشت تا میان دو کشور آریانا و توران، صلح و آرامش بر قرار شود، این خصلت و اخلاق نیک وی، سبب گردید که طرفداران زیادی پیدا نماید. شهرت و محبوبیت سیاوش، اسباب تشویش افراسیاب را فراهم آورده، تصور نمود که شاید روزی فرا رسد و قدرتش ره دست این شهزادۀ آریایی از بین برود.لذا در اثر حسادت و بدگویی گرسیوز و تشویش خودش، پیوند خوشی را نادیده گرفته، به منطقۀ داماد حمله ور شد. اگر چه سیاوش و جنگاوران محدودش، رشادت ها از خود نشان دادند؛ اما در نهایت فوج توران غلبه حاصل نموده؛ طرفداران سیاوش کشته شدند و پهلوان جوان آریایی، زخمی و اسیر گردید. افراسیاب دستور داد، تا وی را به قتل رسانند. در محلی که خون این جوان آریایی ریخته شده؛ گلی روییده و به نام «خون سیاوشان» یا «فرسیاوشان» شهرت یافت. فرنگیس دختر افراسیاب از سیاوش باردار بوده، بعد از کشه شدن شوهر، کیخسرو را به دنیا آورد.

وقتی خبر قتل سیاوش، به آریانا رسید؛ مردم این دیار سخت بر آشفته شدند. رستم که این جوان را چون فرزند پرورش داده بود، به خونبهای وی، سودابه را کشت. بدین ترتیب دور جدیدی از نبرد های کین خواهانه میان آریانا و توران آغاز گردید. بعد چند گاهی، کیخسرو، پسر سیاوش بزرگ شدو به فرمانروایی آریانا رسید. موصوف انتقام خون پدر را از گرسیوز و افراسیاب گرفت و این هر دو را به قتل رسانید.

مآخذ

1-     پشت ها، جلد دوم، ص 227. (به حوالۀ قهرمان ملی ایرانیان، سایت انترنت)

2-     دکتر سید ابوطالب میر عابدینی، فرهنگ اساطیری- حماسی ایران.(تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1386.)ص 170.

3-     همان کتاب، ص 129.

4-     همان اثر، ص 169.

5-     قهرمان ملی ایرانیان. سایت انترنت، ص ص 2-2.

6-     سیاوش. سایت انترنت، ص 1.