سر محقق محمد آصف گلزاد

 

 

شعر

 

موجودیت شعر را با زنده گی بشر به روی کرۀ زمین همگام باید دانست. چنانچه در ادوار اولیه، انسانها موقع حرکات، اصوات و آهنگ هایی را تولید میکردند. وقتی چوب شکنی، تبرش را به کندۀ درخت میزد؛ در این اثنا، صدایی نیز میکشید، که اینگونه اصوات، از روی تجارب نبوده، بلکه جنبۀ عاطفی داشت. مادری جهت به خواب بردن طفلش، یکنوع آهنگ منظمی را زمزمه میکرد؛ این هر دو آهنگ چوب شکن و مادر طفل، مانند یک نوع شعر بوده است. از همین جاست که عده یی شعر را بر نثر قدامت داده اند. به قول یکی از صاحبنظران، « شاعر در میان بشر غارنشین بوده است و در میان بشر عصر اتم نیز خواهد بود؛ زیرا شاعر بخش جدایی ناپذیر بشر است.»(1) به هیمن اساس گروهی، اولین شعر را به حضرت بابای آدم(ع) نسبت داده چنانچه شاعری نیز در این رابطه گفته است:

اول آنکو شعر گفت آدم صفی الله بود

شعر گـــــــویی حجت فرزندی آدم بود

تشکل شعر در مراحل اولیه، بیشتر بر بنیاد سرودهای ساده، طبیعی، مذهبی، ملی ودارای صبغۀ عاشقانه بوده، شکل هجایی را داشت و رفته رفته تحول نموده گونۀ امروزین را به خود گرفته است. در این راستا انکشاف فهم و درک ویژۀ شاعر نیز جایگاه خاص خود را داشت. بر همین بنیاد عده یی گفته اند، که شعر الهام لطیف و ادراک مخصوصی است که برای یک دسته از بزرگان خداوند(ج) یعنی شعراء، عنایت شده است.(2)

زبان شاعر، با افاده های دیگران تفاوت دارد. در گفتار شاعران، مسألۀ وزن، قافیه، تصویر و خیال شاعرانه، ردیف و امثال اینها مطرح است. اکثر پژوهشگران، وزن را یک عنصر اساسی شعر دانسته و بدین باور اند که وزن همراه با احساس و تخیل هنرمندانه، هستی شعر را پی میریزد. نخستین رسالۀ مستقلی که در باب شعر نگاشه شده و به دست ما رسیده، همانا کتاب« فن شعر» یا (بوطیقا)ی ارسطو میباشد. در این اثر، وزن در شعر حتمی دانسته شده؛ چنانچه موصوف مینویسد:«مردمان شعر را به وزن آن می شناسند.»(3)

عده یی به پیروی از متقدمین، عقیده دارند که شعر، عبارت از کلام موزون، مقفی و دارای معنی میباشد. این ها گویا شعر را در برابر نثر قرار داده اند. در حالیکه شعر به عاطفه و خیال هم نیاز دارد، زیرا هر سخن موزون و مقفی را نمیتوان شعر گفت. حال آنکه:

شعر فکر ظریف را گویند

نظم نغز و لطیف را گویند

منطقیان نیز شعر را سخن خیال انگیز گفته که در نفس ها تأثیر گذار بوده و شور و حالی را بر انگیزد.بدین اساس، شعر در حقیقت نمایندۀ عواطف و احساس رقیق انسان متفکر است. اگرچه تمام بشر، متفکراند، اما تفکر شاعر با دیگران فرق دارد. بدین معنی که تفکر سخنسرا همانا« تفکر هنری» میباشد.

افلاتون نیز در ساختار شعر، وزن را حتمی پنداشته است. او مینویسد:«شاعران وقتی اشعار زیبای شان را میسرایند؛ در حال بیخودی هستند. آهنگ و وزن ایشان را مفتون و مسحور میکند.»(4) لویی انتر میر در کتاب «تولد شعر»، خواجه نصیرالدین طوسی در «معیار الاشعار» و شمس قیس رازی هم وزن را در شعر ضروری دانسته اند و این خود حرف دقیقی است، چرا که در هر زبانی اگر شعری هست، موزون است.

 اما در مورد قافیه باید گفت که این عنصر از سوی دانشمندان و اهل کلام، در خلال شعر حتمی و ضروری شمرده نشده است. اشعار قدیم سانسکرت، یونانی و لاتینی، اکثر بدون قافیه اند. در شعر قدیم انگلیسی به جای قافیه، یک نوع هماهنگی میان حروف شعر دیده میشود. یکتن از تحلیل گران ادبی با در نظر داشت نکات یاد شده، چنین تعریفی از شعر به دست میدهد: « شعر تالیفی از کلمات است، که نوعی از وزن را در آن بتوان شناخت.»(5) واصف باختری، ادیب معاصر کشور نیز تعریفی از شعر داده اند، که میتواند شامل هر دوبعد یعنی شکل و محتوای کلام باشد. موصوف چنین گفته که:« شعر عبارت از گره خوردن عاطفی اندیشه و تخیل در زبان فشرده و آهنگین است.»

نظارت بر وزن و قافیۀ شعر، مربوط میشود به علم عروض و قافیه، ظرافت و صنفعت آنرا علم بدیع و جنبۀ بلاعت اشعار را، معانی بررسی میکند.(6)

 

مآخذ:

1-     رسالت هنر، ترجمۀ مصطفی رحیمی، چاپ دوم، انتشارات آگاه، 1336، ص 12.

2-     د.م.آریانا.، ص 794.

3-     ارسطو، هنر شاعری. ترجمه، مقدمه و حواشی: فتح الله مجتبایی، بنگاه نشر اندیشه، 1337، ص44.

4-     پنج مسالۀ افلاتون. ترجمۀ: دکتر محمود صناعی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص 106.

5-     دکتر پرویز ناتل خانلری، وزن شعر فارسی، ص 19.

6-     عبدالحسین زرین کوب، شعر بی دروغ، شعر بی نقاب، سازمان چاپ و انتشارات محمد علی علمی، 1336، ص 27ز.